شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند
حـیـدری درخـانـۀ حـیـدربه دنـیـا آمده یاکه امشب حمـزهای دیگر به دنیا آمده
لـرزه افـتـاده بهجان دشمـنـان اهـلبیت حـامـی اولاد پـیـغـمـبـربـه دنـیــا آمــده
ای فـدائـیـان دربـار حـسین ومـجـتـبـی چشمتان روشن که سرلشکربه دنیا آمده
رفت دوران سراب وعالمی سیراب شد تـشـنـگـان سـقـای آب آوربه دنـیـا آمده
درد بیدرمان ندارد جا به عالم بعد ازین ســرپـنـاه سـائـل ایـن در به دنـیـا آمـده
ای پریشان،ای گرسنه،ایگرفتار،ایفقیر آمدهبابالحوائج،هرچه میخواهی بگیر
الـــســـلام ای زادۀ آزادۀ اُمُّالــبــنـــیــن ای مـسیـح سـفـرههای سـادۀ اُمُّالـبـنـیـن
چشموا کردی به دنیا عاقبت شد مستجاب آن دعــاهـای ســرِسـجــادۀ اُمُّالــبـنـیـن
روزمیلادت علی آن قدرازتوگفتکه شـد زمـیـن وآســمـان دلـداۀ اُمُّالـبـنـیـن
عالمی را مست کردی ساقی مشکلگشا بسکه گشتی مست مست ازبادۀ اُمُّالبنین
مستجابالدّعوه بودن روزی ما نیزشد تـا بـه تـو گـفــتـیـم، آقـازادۀ اُمُّالـبـنـیـن
توکه هستی؟که علی زد بوسه بردستان تو تاابـدهـم اولـیـا هـم انـبـیـا حـیـرانتـو
ما چه باید وقـت ابـرازارادت روکـنیم گفته وقتی که امامت،جان من قربانتو توچه کردی مرزهاراعالم عشقتشکستتوچه کردی ارمنی شد بیسر وسامان تو میزند تا روز محشرهرفرشته بوسه بر دستهرکس که گره خورده است بردامان تو
بین عالم هر کسی را بهرکاری ساختند توبـلاگـردان زیـنب من بـلاگـردانتو
ای ستون کربلا،ای قرص مهتاب حسین حضرت صاحب علم،ای یار نایاب حسین
آنقـدَرنزد امامت تو ادب کردی،شدی ازهمهمحبوبتردربین اصحاب حسین ای کسیکه کاشفالکرب امامت میشوی نام زیبای توگشته نقش محـراب حسین با نگاهی هرکه راخواهی حسینی میکنیبعد زینب نیست کس مثلتو بیتاب حسین
ای خداوند کرم با تو رفاقت کرده است هرکه نوشیده درعالم ازمی ناب حسین
اعتقادم اینبُوَد فرداکه روزمحشراست غم ندارد در دلش هرکس ابالفضلیتراست
ایکه لب تشنهترین سقای این دنیاشدی با همه نیروت حـامیِّ بنیالزهـرا شدی
تا قـیامت دادهای درس ادب برشیعـیان تو سپهسـالار لشکر بودی و سـقا شدی
ای حـلالت شیـر مـادر!پهـلـوان با وفـا آخـرین ساعـات هـم گـریه کن آقا شدی
بشکند دستی که پارهپاره کرده مشک را ازهمه شرمندهتردرروزعاشورا شدی
فکرفرداهای زینب عاقبت جانت گرفت تو هـمانی که کـفـیل زینب کـبری شدی
تا خـبـرپـیچـیـد افـتاده عـمویخـیـمهها
حرمله با لشکرش آمد به سوی خـیمهها